[ فر. ] (اِ.)
۱- نمایندگی.
۲- کارگزار.
۳- بنگاه (فره) ؛ ~ خبری مؤسسهای که خبر را جمع و منتشر میکند.
(ژَ) (اِ.) آزخ.
(ص.) دارای ردیفی از سوراخهای پی در پی روی سربرگ و تمبر و فیلم و مانند آن (فره)، پرفراژ.
(دِ) (ص مف.) آژیده، آجیده.
(ژُ) (اِ.) = آژوغ: نک ازغ.
(فَ)(اِ.) قوس قزح، رنگین کمان.
(ژَ) (اِ.)
۱- رسوب گل و لای.
۲- ملاط.
(ژَ دَ) (مص ل.) ملاط کشیدن بین دو خشت یا سنگ.
(ژَ دَ) (مص م.) نک آژندن.
(ژَ) (اِ.)
۱- چین و شکن روی پوست.
۲- گره، خم.
۳- چروکی که در جامه افتد.
۴- موج کوچک.
(گِ) (اِ.) درِ مشبک، درِ سوراخ سوراخ.
(نِ) (اِ.) سنگ فرش.
(دَ) (مص م.) = آژدن: آجیدن.
(دِ) (ص مف.) آجیده.
۱ – (ص.) زیرک، محتاط.
۲- قوی، توانا.
۳- برحذر کننده، پرهیزگار.
۴- غلبه.
۵- (اِ.) فریاد.
۶- اعلام خطر.
۷- آماده، مهیا.
۸- قوت.
(رَ دِ) (ص فا.) آگاه کننده.
(دَ) (مص م.)
۱- هوشیار کردن.
۲- خبردار کردن.
۳- فریاد زدن.
(نِ) (اِ.) آزینه ؛ آلتی فولادی شبیه به تیشه که با آن سنگ آسیا را دندانه دار و تیز میکردند. آسیازنه، آسیاژن نیز گویند.
(اِ.) آسیب، آفت.
(دِ) [ فر. ] (اِ.) فرهنگستان، آکادمی نام باغی بوده در آتن که افلاطون در آن تدریس میکرد و کم کم با گذشت زمان معنای انجمن علمی یا فرهنگستان را به خود گرفت.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.