(ی) (ص مر.) بنا یا خانه شش پهلو، خانه شش ضلعی.
(چَ) (ص مر.) آن که چشمی مانند آهو دارد.
(هَ)(اِ.)
۱- اکسید کلیسم، جسمی است سفید، جذب کننده رطوبت که از پخته شدن سنگ آهک به دست میآید.
۲- نوره، واجبی.
(نِ) (اِ.)
۱- کاسه سر، جمجمه
۲- کام، دهان.
(تَ) [ په. ] (مص م.)
۱- آهختن، آختن، برکشیدن ؛ بیرون کشیدن چیزی مانند شمشیر، تیغ.
۲- بلند کردن، برافراشتن.
۳- صف کشیدن.
۴- راست کردن، قائم کردن، محکم کردن، استوار کردن.
(اِ.) آب.
(اِ.) آواز، بانگ.
(شب جم.) =آوخ:
۱- کلمه افسوس، آه و آی.
۲- دریغا.
۱ – (ص.) آزار، رنج، ستم.
۲- خراب، ویران.
۳- (اِ.) هرج و مرج، بی نظمی.
۴- غارت، چپاول.
۵- دربه در، آواره.
(اِ.)
۱- گرد و غبار و خاک.
۲- فرو ریختن دیوار و سقف.
(شُ)(مص ل.)۱ – خراب شدن، فرو ریختن.
۲- (عا.) وارد شدن ناگها نیِ تعداد زیادی مهمان بر کسی.
(رِ)
۱- (ص.) بی خانمان، دربه در.
۲- گم گشته.
۳- فراری.
۴- پراکنده، پریشان.
۵- (اِ.) ستم، آزار.
(رِ) (حامص.)
۱- بی خانمانی، بی – منزلی.
۲- سرگردانی، پریشانی.
(اِ.)
۱- آوا، بانگ.
۲- نغمه، سرود، آهنگ.
۳- هر یک از دستگاههای موسیقی و گوشههای آن.
(دَ) (مص ل.) صدا کردن، فرا – خواندن.
(زِ) (اِ.)
۱- صیت، شهرت.
۲- صوت، آوا.
۳- نغمه، ترانه.
افگندن (~. اَ گَ دَ) (مص م.)
۱- شهرت دادن.
۲- شایعه کردن.
(~. خا) (ص فا. ص مر.) کسی که آواز خواند، خواننده حرفهای.
(~. شُ دَ) (مص ل.)
۱- شهره شدن.
۲- مایه عبرت گشتن.
(شَ) (حامص.) صوت شناسی، مطالعه و توصیف علمی آواهای زبان.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.