(اِ تِّ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- توکل کردن.
۲- کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن.
۳- تسلیم شدن. ؛ ~ به خدا توکل کردن به خدا.
( اِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) آوردن.
۲- مانند و نظیر چیزی را آوردن.
۳- (مص ل.) انجام دادن.
۴- آمدن.
(اِ لِ) [ فر. ] (اِ.) گازی است بی رنگ، کم رایحه و آن را به وسیله اخراج آب از الکل به وسیله اسید سولفوریک به دست میآورند و آن در ترکیب گاز روشنایی داخل است. نشانه آن در شیمی …
(اَ تَ یا تِ) (اِ.)
۱- حشرات کوچک.
۲- کنایه از: آدم فرومایه.
۳- خرج بیهوده.
(اِ کِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- برچسب.
۲- رسوم، تشریفات.
(اَ ءَ) [ ع. ] (اِ.) = ثأب: درختی است که از چوب آن مسواک سازند.
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جنس، کالا.
(اَ یِ) [ ع. ] (اِ.) صورت غلط ولی مصطلح اثاثه.
(اِ رِ) (مص م.)
۱- انتقام.
۲- برانگیختن.
(اَ) [ ع. ] (اِ.) ج. اثفیّه.
۱- پایه دیگدان، اجاق.
۲- نام چند ستارهاست مقابل رأس – القدر، شلیاق.
۳- سه سنگ زیر دیگ.
۴- جماعت.
( اِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- ثابت گردانیدن.
۲- نام نویسی در دفتر لشکر و سپاه.
( اَ) [ ع. ] (ص.) جِ ثَبَت ؛ معتمدان.
(اَ ثَ) [ ع. ] (اِ.)۱ – نشان و علامت باقی – مانده از هر چیز.
۲- جای پا، نشان قدم.
۳- حدیث، روایت.
۴- داغ.
۵- تأثیر.
۶- تألیف، تصنیف.
۷- یادبود.
(~. طَ) [ ع – فا. ] (اِفا.)
۱- مورخ.
۲- نویسنده.
(اَ رَ) [ ع. ] (ص.) کسی که دندان پیشین وی افتاده باشد.
(اِ یا اُ یِ) [ ع. اثفیه ] (اِ.) دیگ پایه سنگین، سنگی که زیر دیگ نهند.
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ ثَقَل، ثِقل.
۱- بارهای گران، گران بها، اسباب.
۲- اشیاء نفیس، چیزهای گرانبها.
۳- رختهای مسافر.
( اِ) [ ع. ]
۱- (مص م.)گرانبار کردن.
۲- (مص ل.) گرانبار شدن.
(اَ لَ) [ ع. ] (ص.) رخنه دار، رخنه یافته.
( اِ) [ ع. ] (اِ.)
۱- گناه، خطا.
۲- کاری که کردن آن روا نباشد.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.