(~ُ لْ لا) [ ع. ] (اِمر.) نشانه و حجت خدا، ع نوان یا لقبی که مسلمانان به مجتهدان و عالمان بزرگ دین میدهند. ؛ ~العظمی عنوان و لقب مجتهدان شیعه که مرجع تقلید هستند.
(~ُ لْ کُ) [ ع. ] (اِمر.) آیه ۲۵۵ از سوره بقره که به اعتقاد شیعیان خواندن و توسل به آن موجب حفظ از بلایا میشود.
(تِ) [ انگ. ] (اِ.) هر یک از بخشهای جداگانه یک مجموعه، موضوع، مطلب، چیز، فقره.
(یَ یا یِ نِ) [ تر. ] (اِ.) (عا.) شوهر خواهر.
(یِ) [ ع. ] (ص فا.) مأیوس، ناامید.
(یِ س ِ) [ ع. آئسه ] (ص فا.) زنی که حیض نبیند.
(یِ)
۱- (اِمص.) اسم مصدر از آمدن.
۲- (اِ.)زمان بین بار دادن درختانی که یکسال در میان بار میدهند.
۳- در کشاورزی به زمین آماده برای کشت میگویند.
(یَ) (اِ.) حاجت، نیاز.
(فُ) [ انگ. ] (اِ.)
۱- نام تجاری نوعی دستگاه برای برقراری ارتباط، آوابر. (فره).
۲- نوعی تلفن که برای مکالمه بین قسمت -های مختلف یک ساختمان به کار میرود. ؛~ تصویری نوعی در بازکن برقی که از طریق …
(یَ دِ) (اِفا.)
۱- کسی یا چیزی که میآید.۲ – داخل شونده.
۳- زمان پس از حال.
(یِ) [ ع. ] (اِ.) آیت. ج. آیات.
(یِ) (اِ.) آییژ؛ شراره آتش، جرقه. آییژ، پژواک، آبیز، هم گویند.
[ په. ] (اِ.) = آئین:
۱- رسم، عادت.
۲- معمول، متداول، مرسوم، سنت.
۳- شیوه، روش.
۴- کردار.
۵- قاعده، قانون.
۶- سامان، اسباب.
۷- زیب، زینت.۸ – فر، شکوه.
۹- مذهب، کیش.
۱۰ – تشریفات.
۱۱ – طبیعت، نهاد، فطرت.
۱۲ – شهرآرای، جشن.
(بَ) (حامص.)آراستن شهر هنگام جشن و شادمانی یا برای ورود شخص بزرگی.
(نِ جَ) (اِمر.) نام آهنگی از آهنگهای قدیم موسیقی ایرانی.
(نِ رَ) (اِمر.) مقرراتی که در رسیدگی به دعاوی کیفری و حقوقی از طرف دادگاهها و مأموران دادرسی و اصحاب دعوی باید رعایت شود.
(مِ) (اِمر.) اساسنامه، مجموعه اصول و قوانینی که یک شرکت برای نظم دادن به روال کاری خود، تهیه میکند.
(~.) (اِ.) آینه، قاپ یا تاسی که نتوان حکم کرد که به چه شکلی نشستهاست.
(یِ نِ) [ په. ] (اِ.) = آینه. آئینه:
۱- تکه شیشهای که با جیوه پشت آن را پوشش میدهند تا بتوان صورت هر چیزی را به واسطه نور در آن منعکس کرد.
۲- مجازاً هر چیز صاف و براق.
۳- (کن.) دل …
(~ء بَ) (اِمر.) آیینهای که در مجلس عقد و عروسی در پیش عروس میگذارند.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.