(نِ یا نَ) (پس.)
۱- پسوند ساختن قید از صفت: مردانه، دلیرانه.
۲- گاه به آخر اسم و صفت ملحق گردد به معنای ذیل: مانند، مثل، لایق، متعلق به، منسوب به، در حال، در وقت، به صفت.
(نِ) [ یو. ] (اِ.) غده متشکل از خون که غالباً به شریان مربوط است و محتویات آن ممکن است خون مایع یا خون منعقد باشد؛ آنوریسما و انوریسم نیز گویند.
(اِ اشاره مر. حر ربط.) مخفف آن چه.
(چِ) (اِ اشاره مر + ضم.) مخفف آن چه تو را.
[ فر. ] (اِ.) گلو درد چرکی که با تب همراه است.
(یُ کَ) [ انگ. ] (اِ.) لوله لاستیکی باریکی که در مسیر رگ قرار میدهند و مایعات درمانی نظیر سرم را از طریق آن به بیمار میدهند.
(یُ گِ) [ فر. ] (اِمص.) تصویر – برداری از رگها با استفاده از اشعه ایکس همراه با تزریق مواد رنگی به خون برای پی بردن به نقایص موجود در رگها، رگ نگاری (فره).
(نَ) کلمهای است دال بر اشاره به دور اعم از مکان و زمان. مق اینک.
(~.) (اِ.) آبله.
(لُ) [ فر. ] (ص. اِ.) کسی که طرف دار انگلستان است، انگلیس دوست.
[ فر. ] (اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر میشود و درآب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانه آن در شیمی ۲ NH 5 H …
(اِ.) خُم کوچک سفالین که دوغ را در آن میریختند و آرام آرام تکان میدادند تا کره از آن جدا شود.
[ ع. ] (اِ.) جِ اناء؛ ظرفها، آبدانها.
(یُ) [ فر. ] (اِ.) یون مثبت. مق. کاتیون.
(صت.) کلمهای است که برای نشان دادن درد، رنج، اسف و اندوه به کار میبرند. آوه، آوخ، آخ و وای نیز گویند. ؛ ~ در بساط نداشتن کنایه از: از هر گونه امکان مالی محروم بودن.
(اِ.)مایعی که از نشاسته یا کتیرا درست میکنند و به پارچه میزنند تا سفت و براق شود.
(اِ.) گیاهی از تیره مرکبان جزو دسته پیوسته گلبرگها که اصل آن از مکزیک است و دارای گونههای متعدد زینتی است.
(مُ رِ) (اِمر.) آهار زدن و با مهره روشن و صیقلی کردن.
(دَ) (مص م.) آهار زدن. آهار کردن.
(دَ) (مص م.) آهیختن، آختن، برکشیدن.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.